پزشکیان با این جمله، در واقع آینهای در برابر مخالفان مذاکره گرفت تا راهکارهای جایگزین خود را شفاف بیان کنند. اما واکنش مخالفان دولت چهاردهم، بیشتر بر نقد لحن و موضع رئیسجمهوری متمرکز بود تا ارائه یک نقشه راه عملی. آنها این رویکرد را نشانه ضعف دانسته و تأکید کردند «راههای دیگری» وجود دارد. اما وقتی به این راهها دقت کنیم، بخش مهمی از آنها یا فاقد محاسبه دقیق اقتصادی است یا در بهترین حالت، غیرقابل اجرا است. در ادامه به تعدادی از راهکارهای جریان رقیب دولت که در سالهای گذشته در بستههای سیاسی و اقتصادی ارائه شده، پرداختهایم.
یکی از برجستهترین پیشنهادات سالهای اخیر از سوی سعید جلیلی، نامزد سابق ریاستجمهوری و چهره شاخص جبهه پایداری، مطرح شده است: صادرات سالانه ۱۱ میلیارد دلار صیفیجات به روسیه. عددی که در نگاه اول، جذاب و بلندپروازانه است. برای مقایسه، این رقم تقریباً معادل نصف درآمد نفتی کشور در سال ۱۴۰۳ برآورد میشود.
اما واقعیت اقتصاد، چیز دیگری است. طبق آمارهای جهانی، تولید چنین حجمی از صیفیجات به بیش از ۵ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد؛ آن هم در شرایطی که آب کشور با بحران روبهرو شده است. برای درک ابعاد موضوع، کافی است بدانیم کل مصرف سالانه آب استان تهران حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب است. یعنی برای تحقق ایده سکاندار دولت سایه، باید سه سال آب تهران را فقط صرف تولید صیفیجاتِ صادراتی کنیم.
حتی اگر بحران آب را نادیده بگیریم، مشکل بعدی «بازار فروش» است. در سال ۲۰۲۴، مجموع واردات صیفیجات روسیه کمتر از ۲ میلیارد دلار بوده است؛ بنابراین حتی اگر قرار باشد تمام نیاز روسیه را فقط ایران تأمین کند، باز هم فاصلهای ۹ میلیارد دلاری با هدف اعلامشده باقی میماند. به بیان ساده، این پیشنهاد نه با ظرفیت تولید و منابع کشور همخوانی دارد و نه با نیاز بازار مقصد. حال پرسشی که پیش میآید، این است که جریان رقیب دولت طبق چه محاسباتی و با نظر چه مشاورانی، چنین طرحی را بیان کرده است؟
دیگر ایده مطرحشده از سوی جبهه پایداری، کنار گذاشتن دلار از مبادلات خارجی و جایگزینی آن با ارزهای دیگر نظیر یوان چین یا ارز بریکس است. در نگاه اول شاید بتوان اینطور ادعا کرد که این طرح میتواند به کاهش وابستگی به دلار و کاهش فشار تحریمها کمک کند، اما برای کسی که کمی سر از اقتصاد دنیا درآورده باشد، رویایی بیش نیست. مشکل اصلی اقتصاد ایران «نوع ارز مبادلاتی» نیست. حتی خود اعضای بریکس هنوز استفاده رسمی و گسترده از ارز مشترک را آغاز نکردهاند. طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، ۵۷ درصد از ذخایر رسمی ارز در دنیا در حاکمیت دلار است و بعد از آن یورو با ۲۰ درصد در جایگاه دوم است. یوان پس از رشدی که طی این سالها داشته، به ۲ درصد رسیده است. علاوه بر این، ارزش کالا در بازار جهانی بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود، نه نوع ارز. اگر کالایی هزار دلار قیمت داشته باشد، تبدیل آن به یوان صرفاً یک عملیات ریاضی است؛ مثلاً با نرخ امروز، کالای هزار دلاری معادل ۷۱۸۸ یوان خواهد بود و هیچ تغییر واقعی در قدرت خرید ایجاد نمیکند.
این سیاست چند مشکل جدی برای کشور ایجاد میکند. یکی از مشکلات دلارزدایی، کاهش «قابلیت نقدشوندگی» ارزهای جایگزین است. شاید بتوان بخشی از صادرات به چین را با یوان تسویه کرد، اما در زمان واردات، جز چین، کمتر کشوری حاضر به پذیرش یوان یا ارزهای مشابه است. از سوی دیگر، حذف دلار و یورو از مبادلات، در نظام مالی بینالمللی بهعنوان نوعی سرپیچی تلقی شده و میتواند تحریمها را تشدید کند و باعث اتحاد کشورهای جهان علیه ایران شود.
نگاهی به این طرحهای جایگزین، نشاندهنده برآیند تفکر مخالفان دولت به مسائل کلان نیز هست. به نظر میرسد بخش مهمی از راهکارهای جایگزین مذاکره، یا مبتنی بر برآوردهای غیرواقعی و بدون محاسبات اقتصادی است و یا پیامدهای سنگین اقتصادی دارد که درواقع نه تنها دردی از معضلات اقتصادی کشور را درمان نمیکند، بلکه باعث فلجشدن اقتصاد کشور میشود. نتیجه چنین طرز فکر و رویکردی، انباشت مشکلات اقتصادی و ناترازیهایی است که امروز در تمام حوزههای اقتصادی کشور بیداد میکند.
ناترازی بانکی، کاهش ۴۰ درصدی ذخایر آب کشور، کمبود ۲۰ هزار مگاواتی برق، کسری روزانه ۱۰ میلیون تن در تولید بنزین، همه بخشی از زنجیرهای هستند که به دلیل نبود برنامه عملیاتی و تکیه بر شعارهای غیرقابل اجرا شکل گرفتهاند. در واقع، وقتی به جای اصلاح ساختاری اقتصاد، تنها به «گزینههای شعاری» اکتفا شود، هزینههای پنهان آن سالها بعد در قالب بحرانهای مزمن آشکار میشود.
پرسش پزشکیان «اگر مذاکره نکنیم، چه کنیم؟» بیش از آنکه یک سؤال سیاسی باشد، یک چالش اقتصادی است. در جهانی که اقتصاد به ارتباط با دنیا گره خورده، انزوای اقتصادی به معنای محروم شدن از دسترسی به منابع، بازارها و سرمایه خارجی است. بعد از سالها تحریم، با امتحان کردن راههای مختلف در طی این سالها، باید به این نتیجه رسیده باشیم که راهحلهای شعارگونه اگر میخواست اقتصاد ما را نجات دهد، تا الان امتحان خود را پس داده بود.
تجربه نشان داده پیشنهاداتی مانند صادرات ۱۱ میلیارد دلاری صیفیجات یا دلارزدایی کامل، بدون زیرساخت و محاسبه، بیش از آنکه راهکار باشند، تبدیل به شعارهایی میشوند که اجرای آنها نه تنها زیانبار بلکه غیرممکن خواهد بود.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
در گفت وگوی محمد منظرپور با مازیار خسروی بررسی شد
در گفتوگو با سیدهادی میرعلمی مطرح شد
یارانه سوخت هواپیما؛ چاهی بیانتها از جیب فقرا به کام ثروتمندان
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش